عاشقانه های من
عاشقانه عارفانه
سلام اقاجان ولادتون مبارک باشه نمیونم چرا با اینکه دو ماهی از اومدنم به حرمتون نمی گذره دوباره باز دلم هوای حرمتون رو کرده شاید واسه اینکه که یه تیکه از دلمو اونجا پیش شما جاا گذاشتم یا شایدم روز ولادتونه و میخاین عیدی منوبدین که اینجور بی تاب حرمتون شدم آقا جان یادتونه روز اولی که اومدم نمیدونم چطور شد یدفه تو اون شلوغی جمعیت راه واسم باز شد ومن تونستم به ضریحت نزدیک بشم صورتمو ،تمام بدنمو به ضریحت چسبوندم های های تا تونستم بلند بلند گریه کردمو حاجتمو گفتم و باهاتون درد دل کردم وقتی فکرشو میکنم تنم میلرزه چه روزی بود اره دلم کلی سبک شد دیگه نفسم داشت بند میومدو نمیتونستم برگردم نیمخاستم برگردم دلم میخاست همونجا بمونم تا مدتها باهاتون باشم دلم واسه تمام صحنا،رواق ها واون صدای اذانی که میپیچیدد تو فضای اونجا کلی تنگ شده دلم واسه سحرای اونجا ونمازای جماعتش و دعای امین الله که بعد هر نماز میخوندند و من کلی باهاش گریه میکردم تنگ شده یادتونه روز آخر منو با دعای ندبه و نون قندیهای آشپزخونتون بدرقه کردید.... یادتونه وقتی میخواستم برگردم بغض بیخ گلومو گرفته بودو با هیچکسی حرف نمیزدم کاش دوباره قسمتم میکردی بیام دلم خیلی گرفته از همه آدمایی که اطرافم هستن چشم طمع به مال داره همشونو کور میکنه دیگه واسشون مهم نیست که چی قرار سر اطرافیانشون بیاد هیچکس به فکر من نیست کاش لااقل شما به فکر من باشید چرا آخه من باید تو این دنیا اینقد غریبو بی کس باشم کاش میشد ضامنم میشدی پیش خداااا کاش کاش!!!! تو رو به حق پسر بزرگوارتون جواد قسمتون میدم ضامنم بشید ....
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عاشقانه عارفانه و آدرس qasedak2429.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
|
||||||||||||||||||
![]() |